این عکسای قشنگتو میزارم اما بدون موضوع چون مال قبلا که مامان وقت نکرده برات بزاره منو ببخش اما قول می دم از این به بعد بیشتر به وبلاگت برسم نازنینم درحال تفکر کاش میدونستم به چی فکر می کنی این عکس از حمام آورده بودمت اما نمیدونم به چی فکر میکنی این روزی بود که برات النگو خرید بابایی فکر میکنم تاریخش 27/9/92 یعنی شما 4 ماه و 18 روزه بودی مبارکت باشه دخترم الهی قربون فکر کردنت بشم مامان من فدای اون نگاه کردنت بشم الهی خودتو سفت گرفتی که نخوری زمین جون عزیز من ...
از آش دندونی امیر ارسلان نوه خاله بابایی اومده بودیم اینم تیپ دختر قشنگم که یه عالمه دلبری کرد تو مهمونی اینجا مامان داره تلاش میکنه لباساتو عوض کنی بعد از لباس عوض کردن لباس و صحبت کردن با تلفن با خاله جونش دخترم خوابید خواب خوبی داشته باشی عزیز دلم ...